اشتراكات
اینجا نمایشگاه كتاب است. آنقدر آدم میبینی كه تعجب میكنی! سالنها و غرفهها شلوغ است و كتابها ورق میخورند! با خودت میگویی بین آدمهایی هستی كه برای كتاب اینجا آمدهاند. احساس میكنی این آدمها را میشناسی!
اینجا یك مهمانی بزرگ است. آدمهای زیادی هر یك به سببِ سازی آمدهاند. اكثریت هم سازشان را آوردهاند. هر از گاهی سكوتی برای گوش دادن به نوایی ایجاد میشود و بعد از آن دوباره فقط صدای همهمه است. وقتی با آدمها حرف میزنی، احساس میكنی این آدمها را میشناسی!
اینجا كنگرهی حزب است. صدها نفر از همهی اركان و سراسر كشور آمدهاند تا دربارهی مسائل حزب و مسائل سیاسی كشور حرف بزنند. فضا اینجا سیاسی است و همه چیز با یك كلمه توجیه میشود! سر میز غذا هم كه مینشینی احساس میكنی كنار دستیات را میشناسی!
اینجا نمایشگاه الكامپ است. آدمهای اینجا عشق الكترونیك و كامپیوتر دارند! یك گروه را میبینی كه چنان با شور بحث میكنند، انگار مهمترین موضوع جهان را یافتهاند! كنار این آدمها و این غرفهها فكر میكنی این آدمها را میشناسی!
اینجا خوابگاه دانشگاه تبریز است كه به اجارهی چند روزهی تربیت بدنی استان در آمده! فردا روز مسابقه است. هر اتاق را تیم یك استان اشغال كرده. بچههای خراسان سرودی برای خودشان ساختهاند! در راهرو كه راه میروی، حتی این نگاههای مبارزهطلبانه را هم میشناسی!
اینجا شب شعر است، جلسهی كتابخوانی است، باشگاه نجوم است، یك گروه طبیعت گردی است، كلوپی فلسفی است و ...
اما اینجا خیابان است. از هر طرف آدمی میآید و میرود! اینجا مرز اشتراكات وجود ندارد! به آدمها كه نگاه میكنی، سعی میكنی حداقل در نحوهی لباس پوشیدنش اشتراكی بیابی! كنجكاوانه نگاه میكنی چه چیزی را در دستش حمل میكند! اینجا بدون اشتراكات، برقراری یك ارتباط كلامی ساده هم بسیار بسیار سخت است!!
آدم بدون اشتراكات، معنی تنهاست و آن وقت تنهایی را به اشتراك میگذارد! بدون اشتراكات، احتمالا آدمها میمیرند!! اشتراكات، پایهی ارتباطات انسانی است! كلماتی مثل همشهری و هموطن و هممیهن و برادر و امثالهم هم احتمالا اشتراكات قلابی است!!
اشتراكات، صمیمت میآورد! حتی اگر درد مشترك باشد!!
::samic::
نوشته شده در آبان 86
مطالب گذشته