شما با خندیدن مشكل دارید!
به نظر خودم، من آدم چندان شوخی نیستم و اصولا اگر فیلترهای كنترلیام را بردارم، حتی بسیار خشك و بیروح و جدی میشوم! اما در ظاهر و به خصوص به نظر دیگران، به شكل دیگری دیده میشوم! من زیاد این جمله را از اطرافیانم میشنویم كه "زیاد میخندی"! یا زیاد به من اعتراض میكنند كه "چرا الان میخندی؟"! یا اینكه "كجایش خندهدار بود؟" یا مثلا "من جدی گفتم" و یا حتی در بعضی مواقع "من شوخی ندارم"! گاهی پیش آمده كه من در حال خندیدن هستم و طرف مقابل به من زل زده و نگاهی عاقل اندر سفیه دارد! (چند نمونهی باحال دارم كه در نوع خودش طنز موقعیتی است!) اما در اكثر این مواقع من احساس میكنم طرف مقابل، یا اساسا ذوق طنزی ندارد! یا آنقدر به خودش هم اخم كرده كه كاملا سنگ شده است!
من اغلب وقتی اتفاق خندهداری میافتد، خودم را كنترل نمیكنم! مگر اینكه جایی بیش از حد جدی یا مهم باشد! در غیر این صورت واقعا چرا آدم ادای روبوكاپ را دربیاورد؟!
خیلیها جدی بودن و اخم كردن را نشانهی مهم بودن و بزرگی و از آن طرف خندیدن و شاد بودن را نشانهی حماقت، سبكمغزی و كوچكی میدانند! انگار یك باور قدیمی است! هنوز هم خیلیها خندیدن دختران را نامناسب میدانند چون سبك و جلف است!! یا حتی در فرهنگ لغات عامیانه، عبارت "شاد بودن" را برای انسان كمخرد و بیتفاوت و یا كسی كه اهمیت و دركی مناسب نسبت به محیط اطراف ندارد، به كار میبرند! عدهی زیادی آخرین قهقههی خود را به یاد نمیآورند! بسیاری خود را مهمتر از آن میدانند كه بخندند! برای اینها، نهایت خوشحالی، لبخند است! خیلیها فكر میكنند در حال زدن حرفهای بسیار مهمی هستند كه نمیتوانند در میان آن بخندند! افراد زیادی نمیدانند خندیدن، محدودیت سنی ندارد! و ...
اما این آدمها احتمالا متوجهی یك چیز نشدهاند! در حین این ادا در آوردن مسخره، بسیار خندهدار میشوند! و من از خندیدن به چنین موقعیتها و چنین آدمهایی، لذت میبرم!
::samic::
نوشته شده در آذر 86
مطالب گذشته