ناراحتی از خوشحالی
کنکور قبول شدم. خوشحالم! اما...
"کشور ما تک است!" این حرف، دو وجه شوخی و جدی را با هم دارد! از وجه جدی، واقعاً بسیاری از ویژگیها و شرایط و المانهای ایران، مشابه خارجی ندارد! روابط و مسائلی برای ما وجود دارد که نمیتوان جای دیگری انتظارش را داشت! یکی، همین کنکور! چه کسی باور میکند که یک امتحان ساده، میتواند مسیر زندگی افراد یک جامعه را تعیین کند؟! کنکور برای من همین بود. فرصتها و مسیرهای تازهای که از راههای دیگر، به سختی به دست میآید. البته یک وقت فکر نکنید از بُعد علمی میگویم!! ابدا! مسلماً دانشگاه برای ما دانشگاه نیست! حداقل هدف من یکی که از دانشگاه، فقط مدرک است! و منظورم از مسیرهای تازه، مسیرهای وابسته است. کنکور قبول شدن برای من، فقط فرصت استفاده از این مسیرهاست. وگرنه حتی آن مدرک هم آنقدرها ارزش ندارد! اما امروز برای من یک اتفاق دیگر هم افتاد. به دلیل این قبولی، وقتی درسم تمام شود، از سربازی هم معاف میشوم! بخشی از آن خوشحالی هم از اینجاست! اما مشکل من از همین خوشحالی است! چرا باید خوشحال باشم؟! از اینکه فرصت یا اجازهی استفاده از مسیرهای جدیدی را که میخواهم، پیدا کردهام؟! از اینکه قرار است سربازی نروم و دو سال از عمرم را از دست ندهم؟! وقتی نگاه میکنم، میبینم در واقع من از اینکه بخشی از حق غصب شدهام را بدست آوردهام خوشحالم!!
من از این خوشحالی ناراحتم!
::samic::
نوشته شده در بهمن 86
مطالب گذشته