با این حق رای چه کنم؟!
اصلاحطلبان تصمیم خود را گرفتند. من هم همینطور! من در انتخابات شرکت میکنم. دلایلی در پشت این تصمیم است که دوست دارم آنها را بنویسم.
اول مقدمهی کوتاهی بگویم از آنچه همه میدانیم! ایران، مانند بسیاری از کشورهای دیگر (به خصوص کشورهای منطقه) به دلایل مختلف با سابقهی استبدادی طولانی همراه بوده است. صفحات تاریخ این مرز و بوم را که ورق میزنی هیچگاه شادی و خوشی مردماش را نمیبینی! تا همین قرن اخیر، مردم چیزی بیش از بردهی عدهای قلیل نبودهاند! نهضت مشروطهخواهی در "فقط 100 سال پیش!" اولین گام برای حرکت به سمت دنیایی دیگر و مدینهای فاضله بود. این 100 سال، با اوج و فرودها و شکست و پیروزیهای بسیاری به هر جهت به پیش رفته است و امروز هم برگی از تاریخی است که فردا نوشته خواهد شد.
این کلیات وضعیت ماست. کاش نبود! اما واقعیت بسیار تلختر از رویاها و آرزوهای ماست! آیا زمانی خواهد رسید که این آرزوها برآورده شود؟! شاید! آیا تصمیم امروز من تاثیری خواهد داشت؟! احتمالا نه!!
بله! رای دادن یا رای ندادن من احتمالا تاثیری بیش از اپسیلون نخواهد داشت! پس چه کاری میتوانم بکنم؟
من جوانی هستم با آمال و اهدافی در ذهنم. حداقل شرایطی میخواهم برای زندگی کردن. به دلایلی کاملا شخصی (و نه ملی و وطنی!) میخواهم در این کشور زندگی کنم. مسلما از توسعه و پیشرفت این اقامتگاه خوشحال میشوم و در حد توان سعی میکنم برای آن کاری بکنم. مشکلات بسیاری میبینم، مثل فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امثالهم! وقتی در این دایرهی مشکلات به هم چسبیده میچرخم، (طبق معمول به دلایلی!) به این نتیجه میرسم که تنها نقطهای که میتواند این دایره و به دنبال آن کل خط را از بین ببرد، سیاست است. از اینجاست که به اتفاقات این عرصه اهمیت میدهم و به آن امیدوارم.
مشکلات عرصهی سیاست اما خود داستانی طولانی است! من در اینجا هم به دنبال نقطهی شروعی میگردم تا بتوان از آن به چیزهای دیگر رسید. البته در این مسیر، سدهایی به وجود آمده که امکان هر حرکتی را سلب کرده است. من فکر میکنم در زمان حاضر مهمترین مشکل، تک صدایی، و یکدستی است که نمیتوان برای هیچ تغییر مثبتی به آن امید داشت! اصولا تفاوت است که پایهی تغییر را آماده میکند.
من در این انتخابات به لیست اصلاحطلبان رای میدهم. به لیستی که به نظرم بعضی از آنها چندان هم اصلاحطلب نیستند! در شرایطی که به سلامت انتخابات هم امیدی ندارم! انتخاباتی که هر گزینهی مطلوبی از آن حذف شده است! برای مجلسی که تکلیف اکثریت آن از پیش مشخص شده! مجلسی که نمیتواند کارآمد باشد! و ...
اینچنین شرایطی است که متاسفانه ما را در دو راهی سختی قرار میدهد! یا به لیست فوق و با وجود شرایط فوق رای بدهیم، یا اصلا رای ندهیم!
اما اگر کوچکترین سودی برای حالت اول قابل تصور باشد، حالت دوم چه سودی دارد؟!
"رای ندادن" باید متاثر از یکی از این حالات باشد که هیچ کدام برای من صادق نیست:
دیگر هر چه میخواهید بکنید، برای من فرقی نمیکند! (که خوشبختانه من اینطور نیستم!) - من راه بهتری دارم! (نه راهی دارم و نه راهی میبینم!) - من از این طریق میخواهم اعتراض کنم! (چنین اعتراضی نه دیده میشود و نه کسی به آن اهمیت نمیدهد!) - من در مورد سیاست فکر نمیکنم! (نمیتوانم! چون سیاست در مورد من فکر میکند!!) - تنها راه انقلاب است! (از کدام طریق برای کدام هدف؟!) - باید به امید کشورهای دیگر یا اتفاقات خارقالعاده بود! (تجربه آن را نشان نمیدهد!) - من میخواهم مشروعیت نظام را پایین بیاورم! (مشروعیت از قبل تامین شده! و البته کسی هم نگران مشروعیت نیست!) - رای دادن، باعث استحکام، بقا یا تولید استبداد میشود! (استبداد از یکدستی به وجود میآید!) - من نمیخواهم شناسنامهام را کثیف کنم!! (شناسنامهی من صادره از همین حکومت و سیاست است!) - من میخواهم بروم. (آنها که رفتهاند به سلامت باشند!) - وضعیت اینجا برای من اهمیتی ندارد! (خوشبختانه اینطور هم نیستم!) - ...! (...!)
در چنین وضعیتی من رای میدهم و فکر میکنم سود وجود این تک رای بیش از نبود آن است و امیدوارم بتواند به اهداف من کمک کند.
پ.ن این مطلب رو هم ببینید: چرا در انتخابات ناعادلانه مجلس هشتم شرکت کنیم؟
بیانیه سازمان مجاهدین
بیانیه نهضت آزادی
سایت ائتلاف اصلاحطلبان
::samic::
نوشته شده در اسفند 86
مطالب گذشته