مریدان افکار!
ما میتوانیم، با کمی سادهبینی، آدمهایی را که میبینیم به دو گروه تقسیم کنیم! کسانی که بدون ذرهای فکر و تعقل زندگی میکنند و عکس آنها! گروه دوم به دو زیرشاخهی مهم تقسیم میشود! کسانی که با فکر و عقل خود زندگی میکنند و کسانی که با فکر و عقل دیگران فکر میکنند!! و مشکل من دقیقا همین افراد است!
بگذارید با مثالی از یک جامعهشناس آمریکایی شروع کنم: "بیش از نیمی از مردم در کشورهای پیشرفته، در زندگی، از فکر و عقل استفاده نمیکنند!"! به نظر من چنین عددی در ایران حداقل بالای 80 درصد است!! اما از همان 20 درصدی که از فکر استفاده میکنند هم شاید کمتر از یک درصد (!) جزو گروهی هستند که با فکر و عقل خودشان زندگی میکنند!! و نتیجهگیری اینکه بیش از 90 درصد کسانی که به نظر میآید فکر و نظری دارند و با آن زندگی میکنند، با عرض پوزش، در واقع چیزی بیشتر از نشخوارکنندههای تفکرات دیگران نیستند!! بگذارید تعدادی از مشخصات مهم این افراد را رسم کنم! اول، غالب این افراد مشکل اعتماد به نفس دارند! و البته ریشهی اصلی مشکلشان در همینجاست! یعنی اغلب این افراد، خودشان را حتی دارای صلاحیت کافی برای تصمیمگیری برای زندگی خودشان هم نمیدانند!! و از همین نتیجه است که به فکر دیگران پناه میبرند! ویژگی دوم، این تصور است که فکر و راه درست، پیش از این توسط دیگران تهیه شده است و فقط باید آن را پیدا کرد! سوم، کسانی که در تاریخ، نامشان به بزرگی مانده، قطعا دارای چنین ویژگی هستند! (این کشف، در سنین نوجوانی یا قبل آن اتفاق میافتد!) و از اینجا مشخصات دیگری ظاهر میشود. یعنی چهارم، اینها ولع خاصی به شناخت بزرگان، نحوهی زندگی و افکار و اگر مقدور نبود حتی به از بر کردن نام و تاریخ و محل زندگیشان هم راضی هستند! پنجم، اصل، همیشه بر این است که آنچه بزرگان میگویند، درست است! کوچکترین خدشهای به این اصل، برایشان همانند انکار خداست! (همین قدر بعید، همین قدر غیرقابل بخشش!) ششم، این اشخاص سعی زیادی نسبت به جمعآوری و حفظ و استفادهی گزینگویهها، به خصوص از افراد مرجع (!) دارند! (جملهی ثابت: "به قول ...، کاری که من میکنم درسته!"!)! هفتم، دیگران از دیدگاه آنها به دو گروه همانند و غیرهمانند تقسیم میشوند که گروه دوم همارز کفار و زندگیشان محکوم به نابودی است! هشتم، این اشخاص در تصمیمگیریها، از نظر مراجع استفاده میکنند! برای آنها، تصمیمگیری عبارتست از انتخاب یکی از نظرات از بین نظرات بزرگان! نهم، اگر این افراد در موضوعی تحلیلی بدهند یا مقالهای بنویسند، نتیجه بیشتر شبیه به پتوی چهل تکهای است که از گوشه و کنار دنیای مراجع جمع کردهاند! دهم، این افراد اصولا و برخلاف تصور خودشان، اهل بحث کردن نیستند! چون به نقد کشیده شدن افکارشان را با نقد کردن بزرگان، برابر میبینند، آن را تحمل نمیکنند و سریع برآشفته میشوند! یازده، مرگ یک تفکر، باید برابر مرگ تمام تفکرات مرجع آن باشد یا مرجع عالیقدرتری (!) مرگ آن را اعلام کند! دوازده، پیشرفت، یعنی پیدا کردن مراجع جدید و تلاش، یعنی جستجو برای آن!! سیزده، این افراد عموما اسمباور هستند! اصولا چون عقیده و نظر آنها از جای دیگری آمده، در مواقع حساس با حس یا حتی غریزه و اگر هیچ کدام موجود نبود، با حدس و خیال رفتار میکنند!! و ویژگیهای بسیار دیگر!
به هر حال، انسانها انواع و گروههای مختلفی دارند و انتخاب بودن در یک گروه، فقط به خود شخص وابسته است.
پ.ن تا به حال کاربرد مجموعههای !"! و یا !"!)! را ندیده بودید! نه؟!
::samic::
نوشته شده در اردیبهشت 87
مطالب گذشته