شغل شریف روسپیگری
این مطلب در دفاع از این موضوعه که روسپیگری هم کاریست مثل بقیه کارها و هیچ ارزش و ضد ارزشی هم براش وجود نداره.
اما چرا نگاه به روسپیگری (به خصوص در جامعهی ما) به شدت منفی هست؟ برای جواب به این سوال، شاید لازم باشه در مورد تاریخچهی نگاه به رابطهی زناشویی حرف بزنیم. در طول تاریخ و در جامعهی مردسالاری مثل ما، نگاه به ازدواج و خانواده به این صورت بوده که برای تداوم نسل و باقی ماندن جامعه، باید زن و مرد در کنار هم خانوادهای تشکیل بدن. برای اینکه این دو آدم در کنار هم بمونن و بچهها رو بزرگ کنن، باید انگیزههایی به وجود بیاد. فرض بر این بوده که مرد، نیاز جنسی داره (و زن نداره!) و زن هم توانایی کار نداره! پس زن میتونه سکس رو به رابطه بیاره و مرد هم پشتیبانی مالی رو. در این حالت، هر دو نفر به هم وابسته هستن و خانوانده پایدار میمونه.
معلومه که تمام این طرح و فرضها اشتباهه و اساسا نمیتونه در جامعهی امروز حرفی داشته باشه. اما تاثیرات این تفکرات هنوز در ذهن اکثر آدمها وجود داره. نمونهی شایع اون، موضوع مهریهاس. اساسا مهریه به معنی نگاه به زن به عنوان یک شئی یا کالای فروشی هست. برای همین، دختری که سن کمتری داره یا ازدواج نکرده (یعنی نو هست و دست دوم نیست!!) یا زیبایی یا توانایی خاصی داره، مهریهی بالاتری داره. یعنی دقیقا نگاه قیمتگذاری روی شئی. دقیقا همونطور که شما ماشینتون رو میفروشید!
اما اون طرح بالا، تاثیرات دیگهای هم داره. مثلا همیشه بزرگترین مخالف روسپیگری، جامعهی زنها بوده و یک روسپی از طرف زنها مورد تحقیر و آزار قرار میگرفته. دلیلش هم سادهاس. عدهای آدم، معتقد هستن که سکس رو به قیمت یک عمر پشتیبانی مالی میشه فروخت. برای همین، با کسی که سکس رو به قیمت بسیار پایینتری میفروشه، به عنوان کسی که داره بازار رو خراب میکنه، برخورد میکنن.
يا تاثیر دیگه این بوده که مردها همیشه با کار کردن زنها در بیرون از خانه (و بعدا با درس خوندن که باعث توانایی مالی میشه) مخالف بودن. دلیلشون هم این بوده که فکر میکردن اگه زنها مستقل باشن و توانایی تامین مالی خودشون رو داشته باشن، پس دیگه به چه دلیلی ممکنه راضی به سکس بشن!!
میبینیم که خیلی راحت، تاثیر اون طرح قدیمی توی ذهن آدمها باقی مونده. اما اگه این چهارچوب ذهنی بیمار رو کنار بگذاریم، چرا باید روسپیگری کاری مثل بقیه کارها باشه؟ دلیلش بسیار سادس. همونطور که یک کارگر ساختمانی ممکنه یه روزش رو صرف بالا انداخت آجر کنه و از طریق اجاره دادن بازوش درآمد به دست بیاره، یک کارگر جنسی هم عضو جنسیش رو اجاره داده و پول گرفته. اگه تمام اون تفکرات دگم و بیمنطق رو کنار بگذاریم، چه فرقی بین اجاره دادن بازو یا ذهن یا عضو جنسی هست؟ چطور یکی میشه «نون حلال بازو» و اون یکی میشه بدترین کار؟!
اما عدهای برای مخالفت با روسپیگری استدلال میکنن که بسیاری از کارگران جنسی برخلاف میل و خواستهی واقعی خودشون و صرفا به خاطر نیاز مالی مجبور به این کار شدن. برای جواب به این موضوع، اول باید تکلیف موضوع دیگهای رو مشخص کنیم. اگر شما کسی رو مخالف میل خودش مجبور به کاری کنید، قطعا این بدترین کاریه که نسبت به یک انسان دیگه میشه انجام داد. حتی از نظر قانونی هم بیشترین مجازات رو داره. اگه شما کسی رو زندانی کنید و مجبور کنید برای شما یه خونه بسازه، نه تنها نشون میده که از انسانیت بویی نبردین، بلکه حتما به جرم آدمربایی و بردهداری تا آخر عمر در زندان خواهید بود.
اما بحث ما اصلا این نیست. بحث ما فردیه که خودش با آزادی این کار رو انجام داده و این توانایی رو داره که هر وقت که خواست این کار رو انجام نده. اگه استدلال این هست که ممکنه یک روسپی نیاز مالی داشته داشته و به خاطر اون دست به کاری که «دوست نداره» بزنه، جواب اینکه که این بسیار غمانگیزه اما بسیار هم شایع هست! شاید ۸۰ درصد افراد جامعه، مشغول به کاری هستن که دوست ندارن اما به دلیل نیاز مالی مجبور به ادامهی اون هستن. حسابداری رو فرض کنید که همیشه دوست داشته نقاش بشه. اما چون پولی در کشیدن تابلو نیست، مجبوره که حسابدار باقی بمونه. اگر بحث این هست که ما باید شرایطی ایجاد کنیم که «همهی» افراد جامعه بتونن شغل مود علاقهی خودشون رو پیدا کنن و از اون طریق پول در بیارن، من کاملا موافقم. اما اگه بحث اینه که فقط اینکه یک کارگر جنسی از کارش راضی نیست مهم هست و بقیه آدمها مهم نیستن، این استدلال به نظر من وارد نیست.
اما موضوع به اینجا ختم نمیشه. بسیاری از افراد این فرض رو دارن که هر کارگر جنسی حتما از شغلش ناراضی هست و صرفا به خاطر نیاز مالی مجبور به این کار شده. این نگاه از همون طرح قدیمی میآد که زنها نیازی به سکس ندارن و اگه زنی به دنبال سکس بره، حتما مجبور شده. این فرض هم کاملا غلط هست. من مصاحبههای زیادی رو خوندم و مستندهای زیادی رو دیدم که در اون با کارگران جنسی (در یک کشور مدرن) صحبت شده و بارها این افراد گفتن که از شغلشون بسیار راضی هستن و هیچ مشکلی ندارن. یک نمونهاش مستندی هست که Louis Theroux ساخته. نمونهی دیگهاش مصاحبهای هست که Jim Jefferies در برنامهی تلویزیونیش انجام داده. در یکی از این مصاحبهها، از یکی از روسپیها سوال میشه که چرا این شغل رو انتخاب کرده و اون جواب میده که من سالها با آدمهای زیادی در رابطه بودم تا اینکه یکی از دوستام بهم گفت «هیچ توجه کردی که تو میتونی پول هم بگیری» و از اون به بعد شغلم رو به این عوض کردم.
فرض دیگهای که وجود داره اینه که همهی کسانی که با یک روسپی در ارتباط هستن، مردانی هستن که دارن به همسرشون خیانت میکنن. این هم فرض غلطیه و آمار هم نشون میده که اینطور نیست. مثلا در یکی از همین مستندها، یکی از مشتریها مصاحبه میکنه و میگه که یه سریاز قدیمی جنگ هست و مشکلات جسمی و روحی فراوانی داره و میگه با این شرایط، هیچ کس راضی نمیشه با اون ازدواج کنه. آیا این آدم دیگه حق نداره تا آخر عمر سکس داشته باشه؟!
فرض دیگهای که وجود داره و احتمالا از همون طرح قدیمی نشات میگیره، اینه که یک روسپی حتما زن هست. این هم فرض غلطیه چون یک مرد هم میتونه سرویس جنسی ارائه بده و درسته که آمار نشون میده که تعداد کارگران جنسی مرد بسیار کمتره، اما حتما وجود داره. و التبه هر چقدر که جامعه بیشتر به سمت این نگاه درست میره که دوگانهی جنسیتی یا اساسا تفکیک جنسیتی معنی نداره، این تعاریف هم بیشتر مات خواهند شد.
اما شاید این سوال برای شما به وجود بیاد که چرا این همه استدلال و بحث برای عادی کردن روسپیگری لازمه؟ شاید سادهترین دلیل این باشه که چه ما بخوایم یا نخوایم، این اتفاق در همهی جامعهها میافته. حتی در کشور ایران با وجود تمام مخالفتها، بار منفی فرهنگی، و قوانین سرسخت مجازاتی و احتمال سنگسار، شاید درصد روسپیگری از بسیاری از کشورهای دیگه بیشتر باشه. اما عادیسازی روسپیگری و قانونی کردنش باعث میشه که کنترل بهتری به وجود بیاد. در کشورهایی که روسپیگری آزاد هست، افراد مجبور هستن که فقط در مکانهای مشخصی حاضر باشن، تستهای سلامتی مداوم داشته باشن، و بسیاری از مزایای دیگه. مثلا اکثر کارگران جنسی از اینکه در یک مرکز مشخص کار میکنن راضی هستن چون میدونن که امنیت وجود داره و اگه یک مشتری بخواد کاری بکنه که اونها راضی نیستن با زدن یک دکمه، مسئولین امنیتی مرکز اون مشتری رو دستگیر میکنن. برخورداری از بیمه درمانی یا حقوق عادی مثل بقیهی افراد جامعه هم از مزایای دیگهاس.
اما مهمتر از همه اینکه، مثل موضوع اعتیاد، هزینهای که پلیس و جامعه صرف مبارزه با روسپیگری میکنه باید در راههای دیگه مثل آموزش صرف بشه. شاید ما بعد از همهی اینها، و تنها اون وقت، بتونیم بگیم که «ما واقعا به فکر روسپیها هستیم و میخوایم بهشون کمک کنیم»!
::samic::
نوشته شده در بهمن 99
مطالب گذشته