يك نسل سومي صبح كه از خواب بلند ميشه ناراحته! حركت بعدي چك كردن موبايلش براي اساماس احتماليه. كم كم فكرش ميره به اينكه چرا ديشب با كسي نخوابيده! بعد با چندتا فحش به روزگار از اين فكر مياد بيرون، ميره دستشويي. همونطور كه حال نداره در رو پشت سرش ببنده، موقع بيرون اومدن دستشو نميشوره! (اگه خيلي لطف كنه سيفون رو ميزنه) ميره تو آشپزخونه كه يه چيزي بخوره. از كيسهي نون يه تيكه برميداره ميچپونه تو دهنش! ميره سر يخچال چندتا خيارشور ميخوره! يه كاسه ماستي كه از ديشب مونده بوده رو مياره تو اتاق بخوره! تلفن زنگ ميزنه، كاسه ماست از دستش ميريزه رو تخت! ملافه رو ميكشه رو تخت كه كسي نبينه! دوست جنس-مخالفش پشت خطه. دو ساعت و ربع حرف ميزنن! در اين بين قربون صدقه ميرن! گريه ميكنن! قهر ميكنن! آشتي ميكنن! فحش ميدن! در مورد تعداد بچهاشون بحث ميكنن! وسط آخرين دعوا مامان يكيشون از راه ميرسه، تلفن قطع ميشه! اوني كه مامانش رسيده در حال دعواست و اون يكي داره غصه ميخوره! بعد يادش مياد بايد بره بيرون (مثلا بره مدرسه يا دانشگاه) يك ساعت تاخير داره! براي بيرون رفتن آماده ميشه. آخرين باري كه حموم رفته يادش نيست و بوي گند ميده! نصف شيشيه ادكلني كه كادو گرفته رو خالي ميكنه رو خودش! شروع ميكنه به ور رفتن با موهاش. نيم كيلو ژل مصرف ميكنه تا موهاش رو وادار كنه با تمام قوانين فيزيك مقابله كنن!! اگه قراره آرايش كنه تمام رنگهايي كه تاحالا استفاده نكرده بوده رو ميزنه به چشم و گوش و ابرو! خط چشمشو مياره تو گوشش! تا روي چونش رژ ميكشه! يه مقدار رنگ صنعتي مشكي پخش ميكنه پشت چشش! بعد از همه اينها خوشش نميآد از نو شروع ميكنه!!
با دو ساعت تاخير ميره بيرون! از اولين تلفن عمومي زنگ ميزنه به همون دوست جنس-مخالف. نيم ساعت ديگه حرف ميزنن تا ول كنن. راه ميافته وسط راه يكي از دوستاشو ميبينه. با همديگه اون كار رو ميپيچونن! راه ميافتن اينور اونور رفتن. 4تا شماره ميگيره يا ميده! بعد با اون دوست جنس-موافق در مورد تمام افراد جنس-مخالفي كه ديدن يا نديدن و تمام اتفاقات ممكن و غير ممكن صحبت ميكنن! گشنه هستن. پولهاي جفتشون روي همديگه اندازه يه نوشابه ميشه!!! نقشه ميكشن برن سراغ يه دوست سوم و اونو تيغ بزنن!! سهتايي ميرن يه چيزي ميخورن! ميان بيرون دعواشون ميشه! جدا ميشن. ميره سراغ تلفن عمومي! يه مقدار ديگه دعوا و گريه و آشتي! ميره خونه 4 ساعت ميخوابه! بلند ميشه با مامانش دعوا ميكنه. با 2 تا از دوستاش قرار ميگذاره ميره بيرون. 2 ساعت با ماشين خيابانها را متر به متر با ديروز مقايسه ميكنن! سعي ميكنن با تمام افراد جديدي كه ميبينن يه رابطهاي براي امشب برقرار كنن! امروز جزو اون اكثر اوقاته و موفق نميشن! (آخه نميخواستم اينجا شرح ماجراي شب رو بدم!!) توي خيابون دعواشون ميشه! 2تا ميزنن 3تا ميخورن! ميرن توي يه پاساژ تا شب ول ميچرخن. هركدوم به نوبت نيم ساعت با تلفنهاي عمومي شهر حرف ميزنن! ساعت 10 شده ميرن خونههاشون. از شام خبري نيست! ماجراي صبحونه رو تكرار ميكنه! يه فيلم كمي تا قسمتي ابري كه از دوستش گرفته ميبينه! با تلفن حرف ميزنه. گريه ميكنه! ساعت دو ميخوابه.
راستي قبلش كامپيوتر رو روشن ميكنه اين مطلب رو براي شما مينويسه!! ها؟؟!!!
نتيجه: 3 عنصر مهم در زندگي نسل سوم:
1- سکس و جنس مخالف
تبصره - به دنبال اون، مخابرات، آرايش و لباس
2- دعوا و درگيري
3- خواب