عيد است ساقيا، قدحي پر شراب كن!
بهار ميآيد و دوباره زمين از نقطه فرضي "اعتدال ربيعي" ميگذرد و خورشيد براي ساكنين خط فرضي استوا درست از بالاي سر عبور ميكند و براي ما كه در نيمكره شمالي هستيم به نقطه ميانگين بيشترين و كمترين ارتفاع ظاهري از ديد زميني ميرسد. درست مثل اول پاييز!
به اين ترتيب و با اوج گرفتن بيشتر خورشيد تا اول تابستان، زمين براي ما كه در نيمكره شمالي هستيم گرمتر (و البته براي جنوبيها سردتر!) ميشود و گياهان شرايط لازم براي رشد و نمو را پيدا ميكنند و همه جا سبز ميشود.
بهار ميآيد و دوباره زمين از نقطهاي فرضي بر روي مدارش عبور ميكند تا ما زمينيان يك شماره به عدد تقويمهايمان اضافه كنيم. تا با واحدي بزرگتر زمان را براي ذهن سادهمان بشكنيم!
و به ميمنت اين اتفاقات ظاهري و ذهني، جشن ميگيريم. عيد است. به يكديگر تبريك ميگوييم! تبريك! يعني آرزوي بركت ميكنيم. بگذريم از چيدن سفره عيد و جور كردن هفت شيي كه اسمشان با سين شروع شود.
عيد است. براي طولانيترين واحد زماني هم كه شده خودمان را موظف ميكنيم به فاميل و دوستان و آشنايان سري بزنيم تا مگر خداي ناكرده تا عيد سال آينده كه دوباره ميبينيمشان، آنها را از دست ندهيم. عيد است و جشن و سور شادي. كسي كار نميكند تا از مخالفت كار و جشن سود بجويد.
عيد است. مسافرت ميرويم. سعي ميكنيم از اين موقعيت عالي حداكثر استفاده را بكنيم.
عيد است. در خانه ميخوابيم!
پ.ن
توي اصل شعر بالا به جاي عيد ميگه صبح!
::samic::
نوشته شده در اسفند 85
مطالب گذشته