فاكتورگیری دینی
اين مطلب ادامهي مطلب پوچي و متجدد دينانديش است.
در لزوم وجود اعتقاد شكي نيست. اما از مطلب قبل به "اعتقاد حداقلي" رسيدم. حداقلي از اعتقاد كه لازمه زندگي در اجتماع است. اعتقادي كه ميخواهيم همه افراد اجتماع حداقل اين حد را داشته باشند و بر اساس آن حركت كنند. پس ناچاريم از روشهايي براي ترويج و همهگير و همهپسند شدن آن استفاده كنيم! اين روشها در موقعيتهاي زماني و مكاني مختلف، متفاوت خواهد بود. در بعد مكاني بايد بومي و در بعد زماني بايد منطبق بر شرايط و ويژگيهاي جامعه باشند. من ميخواهم درباره مدل ايراني آن صحبت كنم. مردم ايران، مردمي خداپرستند. پس مولفه اول از "اعتقاد حداقلي" خداست. اكثريت در مرحله بعد، ايمان به قرآن و پيامبر دارند. پس با يك جمعبندي به مباني اسلام اعتقاد دارند. اما همه مسلمان نيستند! توجه كنيد كه مسلمان بايد تمامي اجزاء دين را قبول داشته باشد و موبهمو اجرا كند. براي مثال همانطور كه در بحث حجاب گفته ميشود، عرف حجاب تغيير كرده است. حال يا اكثريت دختران و زنان ما (كه به نوعي خاص از مقنعه و روسري استفاده ميكنند) بيدين و غيرمسلمان و كافرند! يا اينكه بر اساس اعتقادات ديگري عمل ميكنند! اين در مورد نيمه ديگر مردم هم كاملا صادق است. اكثريت قريب به اتفاق اين افراد بسياري از اجزاء اسلام را رعايت ميكنند. اكثريت نماز ميخوانند، دعا ميكنند و در ماه رمضان روزه ميگيرند. نكته اينجاست كه اين افراد (احتمالا بر اساس وسواسهاي بيمورد و فشارهاي مختلف و آميختگي دين و سياست) قسمتي از اسلام را براي خود حذف كردهاند! تا آنجا كه راحتند و بيدغدغه زندگي ميكنند، مسلمانند. اما آنجا كه ممكن است مشكل يا زحمتي برايشان به وجود بيايد، دين را ساده ميكنند و اين همه سختگيري را در دين مضر ميدانند! تا اينجا هم بحثي نيست. اما اعتقاد، در مرحله اجرا تعريف نميشود. كسري از اعتقاد با نبود آن، متفاوت نيست. اعتقادي كه در هر لحظه به شكل ظرف نياز و حس و شرايط درآيد، كلاه بزرگي است كه از نداشتن اعتقاد، خطرناكتر است. مشكل اينجاست كه اكثريت افرادي كه به اين شكل دين را ساده كردهاند هم خود را مسلمان واقعي نميدانند. به قولي به گناه خود معترفند! و به خاطر همين تسويه حساب و تعيين تكليف شخصي نكردن، گاهي از مرزي كه خود تعيين كردهاند نيز ميگذرند. من فقط يك راه حل ميشناسم! رسمي كردن اسلام ساده شده! اين يك آرزوست كه حضرت محمد هم اكنون به اين جهان بيايند و نسخهاي ساده شده و مطابق نيازهاي انسان امروز را از اسلام، معرفي كنند.
اما متاسفاده اين فقط يك آرزوست و در پي تحقق نيافتن آن، مردم بيكار ننشستهاند! در حال حاضر به شدت شاهد روگرداني مردم از اسلام و سخن گفتن از اديان ديگري از جمله زرتشت هستيم. توجه كنيد كه دين زرتشت در اذهان ما به شدت ساده است! اين دين فقط 3 دستور دارد: گفتار، كردار و پندار نيك! نميدانم توجه به اين دين، خوب است يا بد! اما مسلما از بياعتقادي بهتر است.
نكته جالب اينكه اين رويكرد، در ادامه روند هويتي جديد ايرانيان و توجه به تاريخ پرشكوه (!) چند هزار ساله (كه گاهي از تاريخ خلقت هم فراتر ميرود!) و نقش كورش و داريوش به عنوان بزرگترين متفكرين همه اعصار (!) و تمدن بيسابقه ايرانيان كهن (كه البته دين زرتشت داشتهاند!) آمده است.
گاهي ترديد ميكنم كه شايد كسي، در جايي، فكري همانند من داشته است و همه اينها مقدمهچيني شكوهمند و پيروزي آن فرد است! گاهي ميگويم اين فرد، همان عقل جمعي است! از كجا معلوم است؟ شايد هم گمراهي جمعي! اما باز هم شك ميكنم.
پ.ن در مطلب ديگري حتما درباره دليل اين انتخاب صحبت خواهم كرد.
پ.ن2 لواشك ترشك رسيد! بالاخره اين مجموعه از مطالب، با عنوانهاي "پوچي" ، "زندگی میكنم تا زنده بمانم" ، "متجدد دينانديش" و "فاكتورگیری دینی" تمام شد! ببخشيد كه سرتان را درد آوردم.
::samic::
نوشته شده در اردیبهشت 86
مطالب گذشته