جوابيه شماره 2
دوست گرامي "سو تفاهم" هم در کامنتی جوابي دادهاند كه جواب ميدهيم:
مرسي! نوشتن چنين كامنت بلند بالايي از جناب عالي بعيد بود. اميدوارم ترك عادتي به سلامت باشد! اما در جواب مجبورم كمي خط به خط توضيح بدهم. چندين موضوع را مطرح كردهايد. "سادهسازی زمانی شکل میگیرد که تو میخواهی مسئله پیچیدهای را با دانستههای قبلیات تطبیق دهی و هضم کنی" ممكن است درست باشد اما منظور من سادهتر بود! هميشه "مسئله پيچيده" و "دانستههاي" قبلي وجود ندارد. من اول عبارت "فاكتورگيري" را استفاده كردم. شايد قابل فهمتر بود. براي مثال فرض كنيد شما ميخواهيد كاري را انجام دهيد. عوامل ديگري (از جمله آن!) مانعي براي اين كار است. در آخر شما ميتوانيد قسمتي از كار را انجام دهيد. همه كار: كار كامل – قسمتي (انتخاب شده) از كار: كار ساده شده! به همين سادگي! موافقم كه روايات اسلام "هضم دشواری را طلب نمیکند" اما وظيفه و كار سنگيني را ميخواهد! از 5 وعده نماز تا روزه و گاهي اوقات عدم تطابق با شرايط و زمان و مكان و حتي طرد شدن!! (هيچ كس برخورد افراد با شخص چادري را رد نميكند) درباره حجاب هم من به دينگريزي ربط نميدهم. حرف اين است كه يا افراد مسلمانند يا غير مسلمان. اگر مسلمانند پس چرا احكام اسلام را دقيقا اجرا نميكنند؟ از طرف ديگر من ميگويم غيرمسلمان هم نيستند! در واقع نيمه مسلماني هستند كه به قول خودت "میخواهد نه بهشت دنیوی را از دست دهد و نه بهشت اخروی را"
بخش "نیاز به چارچوب و اصول" را هم قبول دارم. من اسمش را گذاشته بودم "نياز به اعتقاد". اما آنجا كه ميگويي "گرایش به هر دین و مذهبی را نمیتوان به نیاز انسان به سوی فلسفه نسبت داد" منظور من فلسفه به معني تفكر و اعتقاد بود. مثل وقتي كه ميگوييم "فلسفه زندگي من"؛ در اينجا لازم نيست حتما از يك فيلسوف نقل قول كنيم!
با "لجبازی" و "مبارزهای منفی و کودکانه در مقابل حرکتهای ضدتاریخی یک حکومت" هم مشكلي ندارم! حتما اينها هم نقش دارد. اما نقش آن بيشتر در مقابله با اسلام است تا كشش به سوي دين ديگر! قبلا هم گفتم بحث فقط زرتشت نيست. عرفان را چطور توجيح ميكني؟
درباره حرمزادگي هم مشكل اينست كه فرد حرامزاده ما دارد حرامزاده نبودن پدرش را اثبات ميكند! در حالي كه هيچ كدام از اين تلاشها سودي به حالش ندارد و تنها بايد واقعيت را قبول كند (بالاخره تقصير او كه نبوده!) و به فكر زندگي الان باشد.
درباره "غریزه انسانی و نا آگاهی انسانی" هم حرفم دقيقا همين است. نياز به يك آگاهي مطابق شرايط موجود.
با همه اينها وقتي ميگويي " آنچه بیشتر به نظر میآید همان پر کردن خلا است" من نتيجه ميگيرم كه مطالب قبلي را نخواندهاي! اگر توجه كني من دقيقا از پوچي (همان خلايي كه من ميگوييم نداشتن اعتقاد) به اينجا رسيدم. طرح مشكل كردم و راهش را هم پركردن همان خلا دانستم تنها با اين تفاوت كه اگر حالا ميخواهيد چيزي را پر كنيد، لطفا توجه كنيد كه چرا خالي شده است و اشتباه دفعه قبل را تكرار نكنيد! در آخر هم با توجه به شرايط موجود پيشنهادي براي پركردن اين خلا دادم. اين پيشنهاد به اين معني نبود كه با زرتشت مخالفم يا حتي عرفان! به اين معني بود كه بر سر هرچه (شما علما) توافق ميكنيد، همان را پرورش دهيم و عرضه كنيم و اعتقاد كنترل شده و پدر و مادر داري كه بعدا از پس آن بربياييم تحويل آن خلا دهيم. اگر ميتوانيم....
پ.ن اگر هم نميتوانيم، پس به فكر خودمان باشيم كه چرا نميتوانيم!
::samic::
نوشته شده در اردیبهشت 86
مطالب گذشته