دیشب ساعت 7:30 وارد سالن وزارت كشور شدم و ساعت 11:45 آنجا را ترك كردم. من در این زمان شاهد مهمترین اتفاق سال موسیقی كشور بودم. جالب آنكه مهمترین اتفاق سال موسیقی نه جشنواره موسیقی است و نه هیچ موضوع شبیه آن! مهمترین اتفاق امسال بدون شك کنسرت شجریان است! كنسرتی كه با همه سومدیریتها و عدمبرنامهریزیهای شركت دلآواز و سنگاندازیهای اماكن و وزارت كشور و نیروی انتظامی به خوبی برگزار شد و در ذهن بیش از 3000 نفر تماشاگر شب اول اجرا نشست! برای من تجربهای واقعا جالب و منحصر به فرد بود. به جرئت میتوانم بگویم تا به حال چنین حس و تجربهای از موسیقی نداشتم! از كیفیت و نوآوریهای خاص آن هم فقط همین را بگویم كه بارها و بارها در قسمتهای مختلف شوكه شدم! اما بعد از خوبیها، بگذارید كمی هم غر بزنم! اولین مشكل، تنظیم نبودن صدای میكروفنها بود! بطوری كه صدای دف و خواننده بیش از حد بلند و صدای عود و تار كم بود! مشكل عمدهی دیگر هم تهویه سالن بود و گرما! نكته قابل توجه، دكور برنامه بود! به دلیل مشكلاتی كه مدیریت سالن ایجاد كرده بود، موفق به اجرای دكور نشده بودند و فقط پردهای از عكس (فكر كنم میگویند بنر!) پشت سر گروه بود كه غیر از شلوغی بیش از حد عكس آن، اصلا جالب نبود! راستی به این نكته توجه كنید كه برای اولین بار، شجریان روی زمین ننشست! بعد از پایان كنسرت، تشویقهای ممتد تماشاگران، گروه را سر جای خود برگرداند تا آهنگ دیگری اجرا كنند! شجریان در پاسخ درخواستهای "مرغ سحر" گفت "این آهنگ را كه چند بار برایتان اجرا كردهایم، بگذارید آهنگ جدیدی از ..." و بعد از آن آهنگ هم تشویقها تمام نشد! دقیقا یك ربع همه ایستاده تشویق میكردند و این كار باعث بازگشت گروه به صحنه و تشکر و احترام دوباره شد! اما بعد از آن هم تشویقها پایان نیافت!! یكی از صحنههای جالب كه خوراك عكاسی بود (!) وقتی اتفاق افتاد كه در حین اجرای آهنگ اضافهی آخر، تقریبا هر كسی كه موبایل یا دوربینی داشت آن را به كار انداخت و از آهنگ آخر، فیلم گرفت! كثرت این موبایلها به حدی بود كه نقاط روشن كوچك (صفحهی موبایل) در تمام سالن برق میزدند! انگار هر كس شمعی روشن كرده بود!! این موضوع توجه دوربین سالن را هم جلب كرد! راستی یاد دوربین سالن افتادم! همایون شجریان به حدی صدایش شبیه استاد بود كه چند بار در میان كنسرت، دوربین سالن به اشتباه افتاد!! راستی یكی از نكات جالب دیگر، دیدن همقطاران سیاسی بود!
همهی اینها یك شب خاطره انگیز را آفرید! جای همهتان خالی!
پ.ن چند تن از دوستانم همراه من بودند. پسر جوانی كنار یكی از دوستان من نشسته بود و كم كم آشنا شدند و حتی در زمان استراحت هم با ما همراه بود! یكی از دوستان از نسبت این فرد جدید پرسید و یكی دیگر به طنز جواب داد كه چه فرقی میكند! اینجا همه بچههای شجرند!