انسان بهتر است یا رُبات
خانهی ما، طبقهی همكف یك مجتمع چند طبقه است. حیاط خلوت تقریبا سرپوشیدهای دارد كه فضای استوانهای شكلی زیر پنجرهی تمام همسایهها به وجود آورده. اگر وقتهایی كه میخواهی تنها باشی را در آن بگذرانی، هر از چند گاه، با یك دوره تناوب تقریبا ثابت، صدای دعوا و فحش و داد و گریهای را میشنوی! البته مسلما هر بار از یك جای مختلف! انگار مدام كاسهی صبر آدمها پر و خالی میشود! انگار این تنشها و درگیریها و فشارها هم جزو ثابتی از برنامهی هفتهای یا ماهانهی آدمهاست!
ما موجودات عجیبی هستیم! طغیان هم جزو جدانشدنی زندگیمان شده! هر چند وقت یكبار باید لگد زدن را تمرین كنیم! انگار میترسیم یادمان برود! گاهی فكر میكنم یك ربات چه زندگی راحتی دارد! زندگی خطی! نه زندگی سینوسی! به نظر من اینكه بعد از یك مدتی راستای خط را عوض كنیم خیلی بهتر از این است كه مدام روی یك نمودار سینوسی بالا و پایین برویم! (البته شاید بهتر بود اینها را به صندوق انتقادات و پیشنهادات خدا میفرستادم!)
زندگی روی نمودار تابع سینوس (یا حتی كسینوس!) بعد از دقیقا 2پی، تكرار میشود! بعد از تعداد بیشتری از پی، تكراری میشود! و زندگی با تكرار، مسلما آزار دهنده است! از طرف دیگر مشاهدهی یك چنین زندگی از دید بیرونی بسیار ابلهانه و خندهدار است! كافیست فرض كنید كه مثلا شما تابع یك نفر دیگر را در دست دارید و میبینید! صبح، خوشحال است! عصر، گرفته! شب، گریان! حالا برعكس!
نمیدانم چه میتوان كرد! گاهی فكر میكنم یك دستگاه فشار سنج (فشار روانی سنج!) اختراع بشود كه این نمودار سینوسی را كنترل كنیم! گاهی فكر میكنم برای 2اِنپیها برنامهریزی كنیم!! یا حتی فقط بنشینیم و به خودمان بخندیم! اما گاهی فكر میكنم زندگی یك ربات بسیار عاقلانهتر است!
::samic::
نوشته شده در مهر 86
مطالب گذشته